سرنوشت
بهادر-الهام بهادر-الهام

                      سرنوشت

سرنوشت ما

سرنوشت تیره گی

سرنوشت دردها

در قید اژدها

اژده های صد پا

هر پایشان دست

هر دستشان سِتم

امام شان َنفس

جسم شان غرق

در مردابِ تیره ی اندیشه شان

و دم شان بلند

تا ما نظاره گر

در غوطه شان شفاف ننگرم

مرشد ما فاسق

واعظ  ما  مفسد

سردار ما  غاصب

از مسجد و منبر

از صبح  تا به  شام

با قصه های مفت شان

در ذهن مان حاکم گشته اند

گر ما به حرف شان

گیریم که نه گویم

از کعبه و مسجد

از آیه و قرآن

از برزخ و بهشت

میگویند و میگویند

ایمان ما ببین ، که باور میکنیم

 

مینسک

 

ساعت سه شب.

 

29.07.2009

 

سالار

این بز چرا

در رمه ی گوسفند

با قامتِ بلند

با هیله ونیرنگ

قافله سالار گشته است؟

از هنرش نیست

از بی هنری من

از بی هنری تو

از بی هنری  ماست

20.06.2009 مسکو

 


August 5th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان